.:تقدیم به ماه ساکتم:.
باتو هستم ای قلم
با تو ای همزاد و ای همراه من
خاطرات هر دومان
حیران بازیهای تار سرنوشت
شعرهایم را نوشتی دستخوش !
اشکهایم را کجا خواهی نوشت؟! "
دیدی که آخر بی ریا و اختیار
دل بگردید مبتلا در دام یار
او بشد شمع و منم پروانه اش
جان شیرینم بسوزید در برش
مَحرمم کِی بغض چشمم را بدید؟!
دیدی بر احساس پاکم خندید؟!
او کجا داند من از روی وفا
میکنم روزها دعایش بدرقا
یا که از عشق درون سینه ام
شب شنید راز دل دیرینه ام
تو بیا و اندکی غمخوار باش
زخمهای کهنه را مرهم باش
اشکهایم را برایش قاب کن
رنگ اگر دارد برایش ناب کن
کاش میشد در حساب عاشقی
دل شود رسوا ولی با فارغی
تا که شاید پر شود از ناله ها
بعد از آن دل بس برد افسانه ها
جان من باشد سبکتر از دلم
دل بَرَد جان ، جان بَرَد هر مشکلم
ای قلم رویای نابی ساز کن
سوز این دل را بسی هموارکن
جان هر دو ای نگار نازنین
باش جاوید ، نه بر روی زمین
جای پر زدن زمین نیست
روی سقف آسمون است
روی سقف آسمون است
روی سقف آسمون است...
پس پر بزن ماه آسمونم...
بخشی از ترانه دل اشک قلم(خودم)
اگر نظر دهید کاملش را می گذارم!(منتظر نظر خودتم هستم)
نظرات شما عزیزان: